
لطفا به نکات زیر دقت کنید.
- کلیه قیمت ها بروز بوده و میتوانید سریعا سفارشتان را ثبت و با کمک درگاه پرداخت اینترنتی پارسیان، هزینه آن را پرداخت کنید.
- کتاب های سفارشی ظرف حداکثر 2 روز کاری برای پست پیشتاز، و 3 روز کاری برای پست سفارشی، به دست شما میرسد.
- اگر به دنبال کتابی هستید که در فروشگاه هیرکان بوک پیدا نمیکنید با ما ارتباط بگیرید.
شبی که سحر نداشت

کد کالا
2433
من سیاه بودم... یک سیاہ حلقه به گوش که هرگز طعم شیرین آزادی را نچشیده بود و بس... اما چه میشود کرد که سرنوشت من همانا اسارت بود و بس...
روزی که از قید غلامی ارباب آزاد شدم، عطر دلفریب عشق به مشامم خورد و همان روز همان جا اسیر و دربند یک جفت چشم به شدت زیبای سبز مثل مروارید شدم... آری سرنوشت من اسارت بود و بس، اما چه اسارت شیرینی بود در میان حلقه های طلایی موهای تو ای مو طلایی من... قزل قیز من...
اما دریغ و درد که سرنوشت غارتگر بی رحم، حسودان را مجال داد تا در کار شیرین ترین اسارت دنیا توطئه کنند و تو را ای _بهترین_ از من دور کنند و مرا از شیراز سراپا عشق...
اکنون بدون تو ببری بودم رها شده در صحراهای سوزان که با همه ی آزادی اش، باز دربند تو بود _ای بهترین_ و فقط من میدانستم چه بر روز های طولانی تو میگذرد و فقط تو میدانستی چرا شب های من سحر ندارد... سال ها بدون توو بدون شب هایی که به صبح میرسیدند گذشت و سرانجام لحظه ی دیدار رسید...
در اوج دلشکستگی و پیری، در شیراز سراپا خون، در تلخ ترین لحظه های یک مرد... تو را دیدم و تو _ای بهترین_ خنجری سرد در سینه ی گداخته ام فرو کردی و داستان تلخ اسارات مرا پایان دادی...
من سیاه بودم و سیاه بخت....
نویسنده
ناشر
سال انتشار
تعداد
1
گزینه های مشابه

دسته بندی
سبد شما
علاقه ها
درود!
تاریخی و فرهنگی







